قیاس نادرست: تفاوت بنیادین میان ولایت فقیه و سلطنت پهلوی
یکی از شبهات و مغالطههای تکراری که توسط جریانهای معاند و اپوزیسیون ایران مطرح میشود، تلاش برای ایجاد قیاس میان نظام ولایت فقیه و حکومت پهلوی، بهویژه در زمینه نحوه انتقال قدرت و الگوی حکمرانی است. این قیاس نهتنها از اساس نادرست، بلکه نوعی تحریف واقعیت و بیاحترامی به جایگاه ولایت فقیه است. در ادامه، دلایل بیپایه بودن این ادعاها را تبیین خواهیم کرد.
۱. ادعای موروثی بودن ولایت فقیه و گزافهگویی بیاساس
یکی از محورهای تبلیغاتی اپوزیسیون، ادعای این است که رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، قصد دارند پس از خود فرزندشان را به عنوان ولیفقیه معرفی کنند. این ادعا در حالی مطرح میشود که هیچ نشانهای، نه در گفتار و نه در رفتار ایشان، وجود ندارد که چنین قصدی داشته باشند.
مقایسه این ادعا با تاریخ سلطنت پهلوی نشان میدهد که در آن دوران، شاهان نهتنها بهصورت مستقیم و بیچونوچرا فرزند خود را بهعنوان جانشین معرفی میکردند، بلکه این فرایند را بدون هیچگونه مشارکت مردمی و نظارت قانونی انجام میدادند. در واقع، محمدرضا شاه پهلوی، بدون مشورت با هیچ نهاد مردمی یا قانونی، ولیعهد خود را تعیین و زمینه را برای انتقال قدرت به وی فراهم کرده بود. این در حالی است که در نظام ولایت فقیه، چنین تصمیمی نه در اختیار ولیفقیه، بلکه در اختیار مجلس خبرگان رهبری است.
۲. فرآیند انتخاب رهبر در نظام ولایت فقیه
در جمهوری اسلامی ایران، تعیین ولیفقیه بهصورت کاملاً مردمی و از طریق نهادی تخصصی به نام مجلس خبرگان رهبری صورت میگیرد. اعضای این مجلس از طریق انتخابات سراسری و با رأی مستقیم مردم انتخاب میشوند و پس از بررسی شرایط و ویژگیهای داوطلبان، ولیفقیه را از میان مجتهدان واجد شرایط برمیگزینند.
برخلاف حکومتهای سلطنتی، که در آن انتقال قدرت بهصورت موروثی و بر اساس روابط خونی انجام میشود، در نظام اسلامی، ملاک انتخاب ولیفقیه، دانش فقهی، عدالت، مدیریت، شجاعت و مقبولیت عمومی است. به همین دلیل، حتی اگر فرزند یک ولیفقیه دارای صلاحیتهای علمی و مدیریتی باشد، باز هم تنها مجلس خبرگان رهبری است که میتواند درباره صلاحیت او تصمیمگیری کند.
نظام ولایت فقیه مبتنی بر مردمسالاری دینی است، به این معنا که مردم با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، بهطور غیرمستقیم در تعیین رهبری آینده نقش دارند. این مدل هیچ شباهتی با نظام سلطنتی پهلوی ندارد، جایی که ولیعهد از پیش تعیینشده و بدون هیچگونه اراده مردمی، قدرت را به ارث میبرد.
۳. رد امکان موروثی شدن ولایت فقیه با استناد به تجربه تاریخی
در تاریخ جمهوری اسلامی، نمونهای از انتقال قدرت بهصورت موروثی وجود ندارد و اتفاقاً شواهد خلاف آن را نشان میدهد. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (ره)، خود دارای دو فرزند برجسته بودند: آیتالله سید مصطفی خمینی و حجتالاسلام سید احمد خمینی.
سید مصطفی خمینی که از مجتهدان و علمای برجسته بود، در سال ۱۳۵۶ به شهادت رسید.از سوی دیگر، سید احمد خمینی که از چهرههای سیاسی تأثیرگذار و مورد اعتماد امام بود، بارها برای مسئولیتهایی همچون نخستوزیری پیشنهاد شد، اما امام خمینی بهصراحت این پیشنهادات را رد کردند. این رویکرد نشان میدهد که در نظام جمهوری اسلامی، هیچ فضایی برای موروثی شدن قدرت وجود ندارد و حتی بنیانگذار این حکومت نیز چنین الگویی را دنبال نکرده است.
۴. سلطنت طلبان و فرار به جلو برای تطهیر پهلوی
اصرار سلطنتطلبان بر قیاس بین ولایت فقیه و سلطنت پهلوی، بیش از آنکه ناشی از دغدغهای منطقی باشد، تلاشی برای تطهیر حکومت پهلوی و سرپوش گذاشتن بر ماهیت غیرمردمی آن است. حکومت پهلوی که بر پایه کودتا و سرکوب بنا شده بود، هیچگاه مشروعیت مردمی نداشت و تنها با حمایت قدرتهای خارجی توانست بر ایران حکومت کند. در مقابل، نظام جمهوری اسلامی با رأی مردم شکل گرفته و استمرار آن نیز در گرو مشارکت مردم در فرآیندهای سیاسی است.
۵. عدم درک صحیح از مردمسالاری دینی در میان اپوزیسیون
یکی از مهمترین دلایل تکرار این قیاس نادرست، عدم شناخت اپوزیسیون از نظام مردمسالار جمهوری اسلامی است. درک آنان از سیاست، همچنان در چارچوب الگوهای سلطنتی و غیردموکراتیک باقی مانده است و نمیتوانند بپذیرند که در جمهوری اسلامی، قدرت از طریق سازوکارهای مشخص و بر پایه شایستگی منتقل میشود.
در نتیجه، تلاش برای مقایسه ولایت فقیه با سلطنت پهلوی نهتنها یک قیاس معالفارق است، بلکه ناشی از عدم درک صحیح از ماهیت مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی ایران است. اگر قرار بود در این نظام، قدرت بهصورت موروثی منتقل شود، چنین امری میتوانست از همان ابتدا و در زمان بنیانگذار انقلاب اسلامی رخ دهد. اما تاریخ نشان داده است که این نظام، برخلاف سلطنتهای گذشته، متکی بر رأی و اراده مردم است و جایگاه ولیفقیه بر اساس معیارهای علمی، فقهی و مدیریتی تعیین میشود، نه بر اساس نسب خانوادگی.
نتیجهگیری
با توجه به موارد فوق، میتوان نتیجه گرفت که قیاس میان ولایت فقیه و سلطنت پهلوی، قیاسی نادرست و ناشی از بیاطلاعی یا تحریف عمدی واقعیتهای تاریخی و حقوقی است. نظام ولایت فقیه مبتنی بر اصول مردمی، دینی و قانونی است که هیچگونه شباهتی به سلطنت استبدادی پهلوی ندارد. ادعای اپوزیسیون درباره موروثی شدن این نظام، نهتنها فاقد پشتوانه تاریخی و حقوقی است، بلکه بیشتر به فرار به جلو برای پنهان کردن ماهیت سلطنت پهلوی شباهت دارد.
در نهایت، کسانی که چنین شبهاتی را مطرح میکنند، یا از واقعیتهای نظام جمهوری اسلامی بیاطلاعاند، یا عمداً در تلاشند تا با مغالطه و قیاسهای نادرست، چهرهای غیرواقعی از این نظام ارائه دهند. با این حال، واقعیتهای تاریخی و ساختارهای قانونی جمهوری اسلامی نشان میدهند که هیچ شباهتی میان این نظام و سلطنتهای گذشته وجود ندارد و مردم، همواره نقش اصلی را در تعیین سرنوشت کشور ایفا میکنند.
دیدگاهها