نوشته: مرتضی سبحانی‌نیا

اگر تا پیش از این، هیأت‌مدیره را به‌مثابه اتاق فکر شرکت یا شورای راهبردی تعبیر می‌کردیم، در بحران‌ها این تعبیر باید به گونه‌ای دیگر باشد: هیأت‌مدیره، فرماندهی ستاد جنگ است. در موقعیت‌های عادی، تدبیر و آینده‌نگری ارکان اصلی حکمرانی‌اند؛ اما در دل بحران، آنچه اهمیت دارد تصمیم‌های قاطع، آگاهانه، منسجم و مبتنی بر دانش و تجربه است.

بحران، لحظه‌ای است که نقاب‌ها فرو می‌افتند و هر کس عیار واقعی خود را نشان می‌دهد. هیأت‌مدیره در چنین زمان‌هایی دیگر نمی‌تواند پنهان بماند یا تنها به گزارش‌خوانی و رأی‌گیری اکتفا کند. در لحظات بحرانی، مسئولیت‌ها از قاب آیین‌نامه خارج شده و وارد قلمرو وجدان، شهامت و مسئولیت‌پذیری می‌شوند. آن‌جا که کارگران معترض‌اند، خبرنگاران پشت درِ کارخانه صف کشیده‌اند، مدیرعامل میان فشار نهادهای نظارتی و سهامداران در تنگناست، و یک حادثه صنعتی یا افشای یک فساد مالی خواب از چشم‌ها ربوده، نقش هیأت‌مدیره به‌عنوان «پناهگاه ثبات» و نه «آتش‌افروز التهاب» عیان می‌شود.

یکی از نخستین انتظارات از هیأت‌مدیره در این شرایط، اتخاذ موضع شفاف، مسئولانه و به دور از فرافکنی است. بحران‌ها اغلب نیاز به تصمیم‌های فوری دارند؛ اما این فوریت نباید بهانه‌ای برای نادیده‌گرفتن شفافیت، اصول قانونی و اخلاق حرفه‌ای شود. شفاف‌سازی در بحران، نه‌فقط به آرام‌کردن بازار و ذی‌نفعان کمک می‌کند، بلکه نشان‌دهنده بلوغ نهادی شرکت است. چگونگی رفتار یک هیأت‌مدیره در برابر یک بحران، پیام روشنی از میزان قابلیت حکمرانی شرکت به سرمایه‌گذاران و ناظران می‌دهد.

هیأت‌مدیره باید از پیش، سناریوهای بحران را تمرین کرده باشد. همان‌طور که آتش‌نشانان بدون تمرین و مانور به دل آتش نمی‌زنند، یک شرکت حرفه‌ای نیز باید سازوکارهایی برای واکنش به بحران داشته باشد. وجود کمیته‌های اضطراری، خطوط ارتباطی مستقیم با مدیران عملیاتی، آماده‌بودن سخنگوی رسانه‌ای، و تعریف دقیق وظایف اعضای هیأت‌مدیره در بحران از جمله مواردی است که نباید تا لحظه بحران به آن‌ها اندیشید.

در حوادثی چون اعتصاب، انفجار صنعتی، یا حتی تغییر دولت که فضای روانی سازمان را متشنج می‌کند، هیأت‌مدیره باید توازن بین حمایت از بدنه اجرایی و پاسخ‌گویی به ذی‌نفعان را حفظ کند. سکوت یا غیبت در این زمان‌ها، بزرگ‌ترین خیانت به نهاد شرکت است. از سوی دیگر، مداخله‌های شتاب‌زده و تصمیم‌گیری بدون هماهنگی با مدیریت اجرایی، می‌تواند روند بحران را عمیق‌تر کند.

از یاد نبریم که بسیاری از بحران‌ها، نه با تصمیمات اشتباه اجرایی بلکه با «بی‌عملی» هیأت‌مدیره آغاز می‌شوند؛ زمانی که سیگنال‌های اولیه نادیده گرفته شده، هشدارهای حسابرسان و کارشناسان داخلی بی‌پاسخ مانده، یا ارزیابی‌های ریسک به‌درستی انجام نشده‌اند. لذا یکی از وظایف کلیدی هیأت‌مدیره، تقویت مکانیسم‌های هشدار پیش‌گیرانه و توجه جدی به ارزیابی مستمر ریسک‌های راهبردی است.

همچنین نباید نقش هیأت‌مدیره در بازسازی پس از بحران را دست‌کم گرفت. اگر بحران زلزله‌ای است که شرکت را تکان می‌دهد، بازسازی، عملیات مقاوم‌سازی آن برای آینده است. تصمیمات مربوط به تغییر ساختار، اصلاح فرآیندها، نوسازی اعتماد ذی‌نفعان و حتی تغییر ترکیب تیم مدیریت اجرایی، از مهم‌ترین وظایف هیأت‌مدیره در دوران پسا‌بحران است. این همان‌جایی است که رهبران واقعی از مدیران معمولی متمایز می‌شوند.

در مجموع، هیأت‌مدیره باید خود را برای «آزمون آتش» همواره آماده بداند. روزهای آرام شاید مجال خوبی برای استراحت باشند، اما در میدان عمل، این بحران‌ها هستند که بلوغ واقعی نهاد حکمرانی را نمایان می‌کنند

دسته‌ها: درسی , یادداشت
برچسب‌ها: