در میان زوزه موشکها و هیاهوی آژیرها، برخی صداها نه از دل این خاک، بلکه از اعماق غربت بلند میشوند؛ صداهایی پر از طعنه و بیمسئولیتی:
«این جنگ ایران نیست… این جنگ جمهوری اسلامی است با اسرائیل.»
بیایید فقط لحظهای منطق این جمله را به آزمون عقل و تاریخ بسپاریم.
فرض کنیم—چنانکه برخی دلبستهاند—ایران نه جمهوری اسلامی، که نظامی دیگر داشت؛ مثلاً سلطنت پهلوی یا دولتی سکولار و غربگرا. حال اگر در همان وضعیت، دشمنی خارجی موشک به خاک ایران شلیک میکرد، آیا وجدان ملی، عقل سلیم و شرافت انسانی اجازه میداد بگوییم:
«چون ما این حکومت را قبول نداریم، پس دفاع از کشور معنا ندارد؟!»
تاریخ چنین منطق شریرانهای را بارها دیده و آن را با مهر خیانت ثبت کرده است. در فرانسه اشغالی، بسیاری از مخالفان حکومت دستنشانده ویشی، جان دادند تا در برابر نازیها بایستند. نه برای دولت، بلکه برای فرانسه. و مگر ایران کمتر از فرانسه است؟
در حافظه ما، یک روایت ماندگار است؛ روایتی که باید با صدای بلند بار دیگر برای نسل امروز خوانده شود:
چنگیزخان در زمان حمله به بخارا، وقتی دید مقاومت مردم سد راه او شده، دست به ترفندی زد.
او نامه نوشت و گفت: «با ما باشید، در امان خواهید بود.»
بخاراییها دو دسته شدند:
گروهی جنگیدند، و گروهی به امید نجات، با دشمن همراه شدند.
چنگیز به آنها وعده داد که اگر علیه همشهریان خود بجنگند، هم غنیمت دارند، هم حکومت آینده بخارا را.
آنان که خیانت کردند، بر همشهریان خود پیروز شدند، اما…
چنگیز بعد از فتح شهر، دستور داد همه آنهایی را که با او همپیمان شده بودند، گردن بزنند.
و در پاسخ اعتراض فرماندهانش گفت:
«اگر اینان وفادار بودند، به خاطر بیگانه به برادرانشان خیانت نمیکردند!»
آری؛ این سرنوشت خیانتپیشگان است. تاریخ از خائن، نه به عنوان شجاع یا روشنفکر، بلکه به عنوان فروختهشده و بیریشه یاد میکند.
امروز، ایران در معرض تجاوزی آشکار است؛
و ما میگوییم:
ایران نه جمهوری اسلامی است، نه سلطنت، نه هیچ نظام دیگری؛ ایران خانه است، مادر است، سرزمین است.
و کسی که مادرش در آتش است، برای نجاتش نمیپرسد که حکومت چه کسی است.
هرکس که در برابر حمله دشمن خارجی، سکوت یا شادی میکند، نه اپوزیسیون است، بلکه دشمنی در لباسِ خودی.
و این دشمنی، دیر یا زود، دامن خودش را هم خواهد گرفت؛ همانگونه که چنگیز با خیانتکاران بخارا کرد.
ما اما، هنوز دعوتگر باقی ماندهایم.
با همه دگراندیشان، منتقدان، و حتی مخالفانِ حکومت، میگوییم:
برگردید. به آغوش ایران بازگردید. امروز، جای ایستادن کنار خاک است، نه کنج قضاوت و تماشا.
این خانه فقط با همدلی و دفاع جمعی باقی میماند.
و فردا، فرزندانتان خواهند پرسید:
در روزی که مادر در آتش بود، تو کجا ایستاده بودی؟
دیدگاهها