یادداشت: مرتضی سبحانی نیا
سال‌هاست که عید پوریم را می‌شناسم؛ جشنی که برای یهودیان شادی و نجات می‌آورد، اما هر بار که به داستانش فکر می‌کنم، چیزی در دلم فرو می‌ریزد. این داستان، که در کتاب استر روایت شده، از روزی می‌گوید که یهودیان از چنگ توطئه‌ای در ایران هخامنشی جان سالم به در بردند. هامان، که او را وزیر پارسی می‌نامند، نقشه نابودی‌شان را کشیده بود و آخر سر خودش به دار آویخته شد. یهودیان این را جشن می‌گیرند، اما برای من که ایرانی‌ام، این روایت مثل خاری در چشم می‌ماند. ما که همیشه خودمان را با عدالت و دفاع از مظلوم تعریف کرده‌ایم، چطور در این قصه جای ظالم نشسته‌ایم؟
4090414 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia
ما که بودیم و هستیم
از بچگی شنیده‌ام که ایران یعنی عدالت، یعنی ایستادن پای حق. از کوروش که با منشورش به دنیا درس آزادی داد تا روزهایی که مردم ما کنار اهل بیت (ع) ایستادند و برای مظلومیت حسین (ع) خون دل خوردند. تاریخ‌مان پر است از این لحظه‌ها. هخامنشیان که روزگارشان را در این داستان گذاشته‌اند، با همه عظمت‌شان به تساهل و انصاف معروف بودند. کتیبه‌های داریوش را بخوانید، یا ببینید چطور کوروش به بابل رفت و به جای شمشیر، دست دوستی داد. این‌ها را نه از روی غرور، که از دل تاریخ می‌گویم. حالا چطور ممکن است همان امپراتوری، بستر یک توطئه کثیف علیه یک قوم باشد؟
هیچ‌کس در اسناد آن روزگار—نه در پارسه، نه شوش، نه جای دیگر—اسم هامان را ندیده. تاریخ‌دان‌ها می‌گویند این قصه، بیشتر شبیه افسانه است تا حقیقت؛ چیزی که شاید قرن‌ها بعد از هخامنشیان، وقتی دیگر ما قدرتی نداشتیم، نوشته‌اند تا یهودیان را دور هم جمع کند. اما برای من، این فقط یک بحث تاریخی نیست؛ یک جور زخم است که به هویت‌مان می‌زنند.
4992303 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia
دروغی که تاریخ را لکه‌دار کرد
وقتی به پوریم فکر می‌کنم، نمی‌توانم حس تحقیر را از ذهنم بیرون کنم. اینکه یک پارسی را شرور نشان بدهند و بعد شکستش را جشن بگیرند، برایم سنگین است. می‌گویند “فقط مذهبی است، به دل نگیرید”، ولی مگر می‌شود؟ تاریخ ما را، تمدن ما را، توی یک قصه خارجی زیر سؤال برده‌اند و حالا هر سال یادش را زنده می‌کنند. اما دیگر برایم مهم نیست که آن روزها واقعاً چه شده؛ چیزی که آزارم می‌دهد، دروغی است که پشت این روایت ساخته‌اند و بدتر از آن، کاری است که امروز با آن می‌کنند.
4992304 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia
بازی سیاسی با یک جشن قدیمی
این روزها، توی اسرائیل، پوریم فقط یک مراسم نیست؛ یک جور سلاح شده. بارها شنیده‌ام که سیاستمدارهایشان، ایران را “هامان جدید” خطاب کرده‌اند. انگار این قصه قدیمی را برداشته‌اند و گذاشته‌اند وسط دعواهای امروزی‌شان با ما. این دیگر فقط تحریف تاریخ نیست؛ یک جور تحقیر عمدی است. اگر این داستان، همان‌طور که می‌گویند، ساختگی است، چرا باید ازش استفاده کنند تا ما را دشمن نشان بدهند؟ این کارشان مثل این است که زخمی کهنه را تازه کنند و نمک هم بپاشند.
برای ما که به گذشته‌مان افتخار می‌کنیم، این کار فقط یک توهین نیست؛ یک جور تلاش برای این است که بگویند ما همیشه بد بودیم و آن‌ها همیشه حق. اما این وسط، یک سؤالم توی ذهنم می‌چرخد: اگر این‌ها با جعل تاریخ، خودشان را مظلوم نشان می‌دهند، پس چرا دست‌شان این‌قدر به خون آلوده است؟
1787092 227 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia
هامان واقعی توی غزه است
بیایید تاریخ را بگذاریم کنار و به امروز نگاه کنیم—به چیزی که جلوی چشم همه است. همین حالا که این را می‌نویسم، دلم از غزه می‌سوزد. توی جنگ آخر، که از پاییز ۲۰۲۳ شروع شد، صهیونیست‌ها بیش از ۴۰ هزار نفر را کشتند. زن، بچه، پیر و جوان؛ بیشترشان آدمای بی‌گناه بودند. بیمارستان‌ها را زدن، مدرسه‌ها را خراب کردند، و شهر را با خاک یکسان کردند. این‌ها را سازمان ملل گفته، نهادهای حقوق بشر نوشته‌اند، و عکس‌هاش همه جا هست. این دیگر قصه نیست؛ واقعیتی است که نمی‌شود چشم رویش بست.
این‌ها که توی پوریم خودشان را قربانی هامان می‌دانند، حالا خودشان هامان شده‌اند. اگر هامان توی داستان‌شان نماد ظلم بود، این کشتار توی غزه چی است؟ ۴۰ هزار زندگی که نابود شد، چه فرقی با اون شرارتی داره که ازش حرف می‌زنند؟ اینجاست که دلم می‌خواهد فریاد بزنم: این ظلم را نمی‌شود با قصه‌های قدیمی پاک کرد.
4860392 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia
دروغ پشت دروغ: از هولوکاست تا پوریم
بعضی‌ها می‌گویند این کارشان تازگی ندارد. از هولوکاست که یک فاجعه واقعی بود، تا همین پوریم که معلوم نیست چقدرش راست است، انگار عادت کرده‌اند تاریخ را جوری بچینند که خودشان همیشه مظلوم باشند. هولوکاست را می‌آرند وسط تا هر کاری می‌کنند توجیه کنند، و پوریم را نگه داشته‌اند که بگویند از اول تاریخ با ظالم‌ها جنگیده‌اند. ولی وقتی دست‌هاشان توی غزه این‌قدر خونی است، این روایت‌ها فقط مثل یک نقاب می‌ماند—نقابی که دیگر نمی‌تواند حقیقت را بپوشاند.
192429 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia
اگر ما بودیم چه می‌شد؟
حالا یک لحظه فکر کنید جایمان عوض شود. اگر ما ایرانی‌ها جشنی داشتیم که تویش یک شخصیت یهودی را شکست می‌دادیم و می‌گفتیم “این فقط مذهبی است”، چه اتفاقی می‌افتاد؟ مطمئنم دنیا زیر و رو می‌شد. یهودی‌ها، مخصوصاً توی غرب، دادشان بلند می‌شد که این یهودستیزی است. کمپین راه می‌انداختند، تحریم می‌کردند، و توی رسانه‌هاشان ما را نابود می‌کردند. ولی حالا که پوریم را جشن می‌گیرند و ما را تحقیر می‌کنند، همه ساکت‌اند. این فرق، این بی‌عدالتی، از همه چیز برایم تلخ‌تر است.
حرف آخر: حقیقت توی غزه است، نه توی قصه‌ها
پوریم شاید برای آن‌ها یک جشن باشد، ولی برای من و خیلی‌های دیگر، یک دروغ تاریخی است که حالا شده ابزار دست صهیونیست‌ها برای زدن ما. مهم نیست در عصر هخامنشیان چی شده؛ چیزی که مهم است، این است که امروز، همین حالا، این‌ها توی غزه دارند نسل آدما را نابود می‌کنند. ۴۰ هزار کشته، نه با حرف، که با خون نوشته شده. این‌ها که با پوریم و هولوکاست خودشان را مظلوم جا می‌زنند، نشان داده‌اند که تاریخ را فقط برای پاک کردن دست‌هاشان می‌خواهند. و این وسط، یک چیز از همه واضح‌تر است: اگر قرار باشد ظالم و مظلوم را جدا کنیم، غزه نشان می‌دهد که هامان واقعی کیست. تا این بی‌عدالتی و دروغ ادامه دارد، پوریم برای من نه جشن، که یادآور یک زخم کهنه و یک جنایت تازه است.
دسته‌ها: تحریریه , اندیشه , پرونده , یادداشت
برچسب‌ها: