حرم بقیع؛ حریم نور در محاصره ظلمات

مرتضی سبحانی‌نیا

زمانی نه چندان دور، در دل مدینه‌الرسول، قطعه‌ای از بهشت گسترده بود؛ مأوای غربت آل‌الله. بقیع، آن سرزمین خاموش، آینه‌دار حقیقتی است که از چشم همگان پنهان مانده، مگر آنان که در آیینه دل، نور اهل‌بیت را شناخته باشند.

بقیع، تنها قبرستانی در کنار مسجدالنبی نیست، که اگر این‌گونه بود، صدها سال اشکِ دوست‌داران اهل بیت، بر خاک آن نمی‌ریخت. بقیع، صفحه‌ای است از تاریخ درخشان ولایت، سرفصلی از مظلومیت حق، و نشانه‌ای آشکار از جدال همیشگی میان عقل و جهل، عرفان و تحجر، نور و ظلمت.

و اینک، در روزگار ما، بقیع دیگر تنها یک مکان نیست؛ یک نماد است. نمادی از خط جدایی میان شیعه‌ای که دین را عشق و معرفت می‌داند، با آن کسان که دین را به صلابه‌گاه خشک‌اندیشی و جمود بدل کرده‌اند.

وهابیت، این طایفه خشن و بی‌ریشه، در اوج جهالت خود، گنبدهای مطهر بقیع را با خاک یکسان کرد؛ و هنوز، این خاک، از داغ بی‌حرمتی به اهل‌بیت، داغدار است. اما چه می‌دانند که تخریب گنبد، در عالم ظاهر شاید نشانه قدرت باشد، اما در باطن، فریادی است از ترسِ فروپاشی بنای پوسیده‌ای که با جهل ساخته‌اند.

وهابیت، با آن چهره به ظاهر دیندار و باطنی دور از حقیقت، نتوانست معنای «زیارت» را دریابد؛ ندانست که زیارت، پیوند دل است با حقیقتی فراتر از زمان و مکان. گمان کرد با برداشتن سنگ و خاک و طلا، می‌تواند یادِ علی بن الحسین، محمد باقر، جعفر صادق و امام حسن مجتبی را از دل‌ها برکند؛ و ندانست که نام اینان با جان شیعه آمیخته است، نه با سنگ و سیمان.

012 مرتضی سبحانی نیا | Morteza sobhaninia

در برابر این جهل، عرفان شیعه چون کوهی از نور ایستاده است. این مکتب، دین را نه مجموعه‌ای از آداب بی‌روح، که راهی می‌داند برای رسیدن به خدا از مسیر ولایت. در این مکتب، حرم، صرفاً مکانی برای سجده و دعا نیست؛ نقطه‌ای است که آسمان و زمین در آن تلاقی می‌کنند.

بازسازی بقیع، بازگرداندن گنبدها و ضریح‌ها، تنها اقدامی عمرانی نیست؛ اقدامی است معرفتی، برای آن‌که حقیقت دوباره در چشم جهانیان بدرخشد. هر سنگی که بر فراز قبری از اهل‌بیت گذاشته می‌شود، سنگی است بر گور تفکر متحجر و قشری که دین را از حقیقت تهی کرده‌اند.

ما باید بقیع را بازخوانی کنیم؛ نه فقط در نقشه‌های عمرانی، بلکه در عمق جان خود. بقیع، حرم است، اگرچه بی‌گنبد. بقیع، روضه‌ای است که هنوز صدای «السلام علیک یا اباعبدالله» در آن طنین دارد. بقیع، درس‌نامه‌ای است از صبر، مظلومیت و ایستادگی.

یاد بقیع، یاد غربت است. غربتی که از دل عاشورا آغاز شد و تا امروز امتداد یافت. اگر کربلا، میدان شهادت بود، بقیع صحنه مظلومیت خاموش است. در کربلا، شمشیرها کشیده شدند، اما در بقیع، شمشیرهای زبان و سیاست و جهل، گنبدهای نور را در هم شکستند.

بقیع را باید حرم نامید، حرم بقیع؛ چرا که حرمتش از نَفَس نبی مکرم اسلام و نگاه زهرا (س) است. هر گامی که بر خاک بقیع نهاده می‌شود، باید با ذکر یاد شهیدان ولایت همراه باشد. باید هر بار که چشم بر آن خاک تفتیده می‌افتد، به یاد آورد که چه گوهرهایی در اینجا آرمیده‌اند و چه ظلمی بر آنان رفته است.

بازسازی بقیع، تنها بازسازی تاریخ نیست؛ بازسازی هویت ماست. این بازگشت، نه فقط به سوی گنبدها، که به سوی فهمی ناب از دین است؛ دینی که محبت اهل‌بیت، ستون آن است و معرفت، روح آن.

وهابیت با تخریب بقیع، خواست صورت دین را بزداید؛ غافل از آن‌که دین با صورت نمی‌ماند، با سیرت می‌ماند. ما اما، با بازسازی بقیع، صورت و سیرت را با هم بازمی‌گردانیم. نه برای چشم، که برای دل. نه برای قدرت، که برای حقیقت.

ما به بقیع بازمی‌گردیم، همان‌گونه که زینب به کربلا بازگشت. با چشم گریان، اما دل‌استوار. و این بازگشت، سرآغاز یک قیام فرهنگی است. قیامی علیه جهل مقدس، علیه دینی که از روح خالی شده و تنها به پوسته‌ای از ظاهر عبادات بسنده کرده است.

حرم بقیع، اگر بازسازی شود، نه فقط مدینه را زیباتر می‌کند، که جان جهان را نیز صفا می‌دهد. در آن حرم، هزاران روضه نگفته نهفته است. هزاران ندای مظلومیت، که در سکوت این سال‌ها، همچنان زنده است. بازسازی آن حرم‌ها، احیای صدای اهل‌بیت در گوش تاریخ است.

و این وظیفه، تنها بر دوش دولت‌ها نیست. این رسالتی مردمی است؛ مردمی که دلشان برای علی و حسن و زین العابدین می‌تپد. ما باید بقیع را نه در مدینه، که در دل خود بازسازی کنیم. باید هر خانه شیعه، هر قلب عاشق، قطعه‌ای از حرم بقیع باشد.

بگذار وهابیت در جهل خود بماند. بگذار بترسد از شکوه گنبدی که بر بقیع خواهد درخشید. این نور، خاموش نمی‌شود؛ چرا که از مشعل حسین و علی (ع) برخاسته است. اگر گنبد نباشد، دل هست. اگر ضریح نباشد، عشق هست. و این عشق، روزی حتماً در صورت نیز تجلی خواهد یافت.

آن روز، جهان خواهد دید که حرم بقیع، حرم قلب‌هاست. و از آنجا، نوری خواهد برخاست که تاریکی جهل و تحجر را خواهد زدود. و آن روز، نخواهد بود مگر با همت مردانی از جنس نور، که نه از راه سیاست، که از راه معرفت، بقیع را دوباره حرم خواهند ساخت.

و تا آن روز، ما بقیع را می‌خوانیم، با اشک و دعا، با دل و قلم. و این نوشتن، این گریه‌ها، بنای آن گنبدهای فرو ریخته را در دل تاریخ دوباره می‌سازد.

حرم بقیع، نه یک رؤیاست، که وعده‌ای است روشن. و ما وارثان آن وعده‌ایم.

دسته‌ها: اندیشه , پرونده , تحریریه , یادداشت
برچسب‌ها: