در روزهایی که صهیونیسم جهانی و متحدان رسانهایاش بهدنبال ساختن «روایت پیروزی» برای تجاوز آشکار به خاک ایران هستند، خودِ طراح اصلی این ماجرا در خانهاش، آمریکا، دست و پا میزند تا دیگران را قانع کند که این حمله واقعاً موفق بوده است!
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، در توییتی عصبی و آشکارا ناپخته، رسانههای جریان اصلی کشورش—از جمله CNN و نیویورک تایمز—را به “خیانت” متهم کرده که چرا حمله به تأسیسات هستهای ایران را تحقیر کردهاند. او در لحنی که یادآور سالهای جنجالی ریاستجمهوریاش بود، نوشت:
«یکی از موفقترین حملات نظامی تاریخ را تحقیر کردند… سایتهای هستهای ایران بهطور کامل نابود شده!»
این جمله، بیش از آنکه سند موفقیت باشد، گواهی بر شکست ترامپ در جنگ روایتهاست.
وقتی حتی رسانههای آمریکایی حرفت را باور نمیکنند
اگر این حمله آنقدر «موفق» بود که او ادعا میکند، چرا در اولین ساعتها، هیچ منبع رسمی آمریکایی، از پنتاگون گرفته تا کاخ سفید، از آن دفاع نکرد؟ چرا تحلیلگران نزدیک به دولت بایدن و حتی محافظهکاران سنتی، آن را «اقدامی پرهزینه و بدون سود راهبردی» خواندند؟
روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی نوشت:
«این حمله، خطر جنگ منطقهای را افزایش میدهد، بیآنکه دستاوردی ملموس برای آمریکا یا اسرائیل داشته باشد.»
و شبکه CNN بهصراحت گزارش کرد:
«ادعای تخریب کامل سایتهای هستهای ایران از نظر فنی و امنیتی تأیید نشده و ایران همچنان در موقعیت تقابل فعال باقی مانده است.»
واکنش ترامپ به این گزارشها، توهین به جای ارائه اسناد بود. دقیقاً همان الگوی آشنای دوران ریاستجمهوریاش: دروغ بزرگ، صدای بلند، و پاسخ صفر.
در نقطه مقابل: ایران، ایستادهتر از همیشه
نکته کلیدی آنجاست که همزمان با این آشفتگی رسانهای در آمریکا، پاسخهای ایران—چه در حوزه روایت و چه در میدان تدبیر امنیتی—نه تنها نشان از آشفتگی نداشت، بلکه با آرامش و هوشمندی، پیام خود را به جهان منتقل کرد: ما شکستناپذیری را فریاد نمیزنیم؛ عمل میکنیم.
حتی منابع غربی نیز گزارش دادند که برخلاف ادعای نابودی کامل سایتها، توان بازسازی و ادامه فعالیتهای ایران نهتنها متوقف نشده، بلکه احتمالاً با ضریب امنیت بالاتر ادامه خواهد یافت. سکوت دولت فعلی آمریکا و سردرگمی درونی اسرائیل، بیش از هر چیز نشان داد که این حمله، نتیجهای معکوس به همراه داشته است.
انزوای همدستان: از تلآویو تا اپوزیسیون اجارهای
در طرف دیگر، اسرائیل که طراح مستقیم یا دستکم تشویقکننده اصلی این اقدام بود، در میانه بحرانهای داخلی خود، بیش از همیشه به یک «پیرنگ موفقیت» در خارج نیاز داشت. اما حتی افکار عمومی آمریکا نیز حاضر نشد بپذیرد که بمباران تأسیسات علمی یک کشور مستقل، پیروزی محسوب میشود.
و جالبتر آنکه، تنها کسانی که در این میان همچنان این اقدام را موفقیتآمیز جلوه میدهند، جریانهایی از اپوزیسیون اجارهای ایرانی هستند که عادت دارند پیش از هر حمله خارجی، برای جشن گرفتن سقوط احتمالی وطنشان، ردیف بنشینند.
حقیقت صحنه: کدام موفقیت؟ کدام شکست؟
حقیقت آن است که در برابر میلیاردها دلار هزینه اطلاعاتی، خرابکارانه و رسانهای، آنچه در صحنه واقعی باقی مانده، تصویری روشن است:
- آمریکا منزویتر از همیشه است.
- ترامپ بهجای دریافت تبریک، در کشور خود به تمسخر گرفته شده.
- رسانههای آمریکایی از “بزرگنمایی کاذب” و “بیاثر بودن استراتژیک حمله” سخن میگویند.
- و ایران، با اتکا به خود، استوار ایستاده است؛ با علمی که نه در ساختمانها، بلکه در مغز دانشمندانش ریشه دارد.
و در پایان:
حملهای که قرار بود نماد قدرت باشد، به سند انزوای مهاجم تبدیل شد. جنگی که قرار بود ایران را به زانو درآورد، فقط ریاکاری سیاستمداری را برملا کرد که حتی در خانه خودش هم کسی سخنانش را جدی نمیگیرد.
و در این میان، تنها چیزی که پابرجاست، خاک ایران است و مردمانی که هنوز برای استقلال، علم و حقیقت میجنگند.
دیدگاهها