به قلم مرتضی سبحانی نیا
آنان که در روزگار عسرتِ معنویت، از بام دنیا فریاد «تمدن اسلامی» سر میدهند، آیا التفاتی به جوهرهٔ این کلمهی شریف دارند؟ تمدن اسلامی، جامعهای است که صورتش در زمین اما سیرتش در آسمان منعقد میشود. جامعهای که نمیتوان آن را با متر و معیارهای توسعهی غربی سنجید، بلکه باید با «حقیقت انسان» و «مقصد خلقت» سنجید.
در آغازین روزهای بهار ۱۴۰۴، وقتی رسانهها از سفرهای متنوع و تجملآمیز برخی مسئولان بلندپایه خبر میدادند، از قطب شمال تا سواحل مدیترانه، از آرژانتین تا ایتالیا، آن هم در هنگامهای که مردم این سرزمین، زیر بار فشار اقتصادی، به سختی نان شب را میجویند، این سؤال قدیمی در جانم دوباره زنده شد: جامعه اسلامی کجاست؟ و زمامدارِ جامعه اسلامی، چه سیمایی باید داشته باشد؟
جامعه اسلامی: چیزی فراتر از یک ساختار مدنی
در نگاه عام، جامعه یک توافق جمعی است برای زیستن کنار یکدیگر، برای بهرهمندی از عدالت، امنیت، رفاه، بهداشت، آموزش و فرصتهای رشد. اما جامعه اسلامی به همینها محدود نمیشود. این، فقط قالبی است که روحی در آن باید دمیده شود؛ روحی که از منبع وحی سرچشمه گرفته و مقصدش «قرب الیالله» است.
رهبر معظم انقلاب، در بیانات متعدد خویش، جامعه اسلامی را نه صرفاً جامعهای با احکام اسلامی، بلکه جامعهای با سلوک اسلامی معرفی کردهاند. جامعهای که در آن عدالت، مقدمهای است برای رسیدن به قسط، و قسط خود آینهای از عدل ربوبی است. جامعهای که در آن، رفاه هدف نیست، بلکه بستر تربیت انسان مومن و مسئول است.
به تعبیری دیگر، جامعه اسلامی، جامعهای است که ظاهرش باطن را تکذیب نمیکند. مردمان آن، در رفتارشان، در معاششان، در مناسباتشان، گواه بر ایماناند، نه نقاب بر طاغوت.
مسئولیت در تراز جامعه دینی
در تمام نظامهای دنیا، پذیرش مسئولیت، بار تعهد و پاسخگویی را بهدنبال دارد. اما در نظام اسلامی، این بار، با سنگینی امانتی الهی گره خورده است. مسئول در جامعه اسلامی، صرفاً مدیر یک سازمان یا کارگزار یک دستگاه نیست؛ او امام است، الگوست، اسوه است. چرا که «الناس علی دین ملوکهم».
اگر زمامداران به تجمل روی آورند، مردم نیز به همان سو متمایل خواهند شد. اگر مسئول، بیملاحظه در سفرهای لوکس و نمایشهای اشرافی غرق شود، نمیتوان از مردم خواست که سادهزیست و مقاوم باشند. اینجاست که معنای آن روایت نبوی روشنتر میشود که فرمود: «من سن سنه سیئه فعلیه وزرها و وزر من عمل بها».
جامعه اسلامی نه با شعار، که با «صداقت» ساخته میشود. و چه نفاقی بالاتر از آنکه مسئولی در انظار عمومی، لباس ساده بر تن کند و شعار مردمداری سر دهد، اما در خلوت، غرق در رفاه طاغوتی و اشرافیگری باشد؟
جامعه دینی، نه فقرپرست است و نه دنیاگریز
یکی از کجفهمیهای رایج در نگاه به جامعه اسلامی آن است که تصور میشود این جامعه، مردم را به فقر دعوت میکند. حال آنکه امیرالمؤمنین (ع) در وصیتنامهی جاودانهاش به امام حسن مجتبی فرمود: «اِعمَل لدنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبداً و اعمَل لآخِرَتِکَ کأنّکَ تَموتُ غداً». یعنی نه ترک دنیا، که تنظیم دنیا بر مدار آخرت.
اسلام، فقر را نکوهیده و تلاش برای آبادانی دنیا را عبادت دانسته است، اما آنچه مذموم است، دلسپردگی به دنیا، اسراف، اشرافیگری و تحقیر مستضعفان است. مدیر اسلامی باید رفاه مردم را بشناسد و برای آن بکوشد، اما برای خودش، تجمل را از دایرهی انتخاب بیرون بردارد.
جامعه اسلامی، جامعهی توازن است. جامعهای که در آن، تلاش اقتصادی تشویق میشود، اما در عین حال، زمامداران خود را در خط مقدم سادهزیستی قرار میدهند.
سفرهایی که نماد شکافاند، نه انسجام
در چنین فضایی، وقتی خبر میرسد که برخی معاونان رئیسجمهور، در اوج بحران اقتصادی کشور، با دلار ۱۰۵ هزار تومانی، سفرهایی تفریحی و نمادین به گرانترین نقاط جهان دارند، مردم حق دارند بپرسند: آیا این چهره، چهرهی جامعه اسلامی است؟ آیا مسئول مسلمان، اینگونه در چشم فقیرِ کوچهپسکوچههای ایران، چهره مینماید؟
اگر صادقانه بپذیریم که مردم ایران از زخم تورم و گرانی، رنجورند، و اگر بپذیریم که در تریبونها، مسئولان مردم را به صبر، قناعت و مقاومت دعوت میکنند، پس باید مسئول نیز پیشقراول این مقاومت باشد، نه تماشاچی آسودهخاطرش.
چنین رفتارهایی، نه تنها مصداق سادهزیستی نیست، بلکه خلاف آن روحی است که امام خمینی (ره) در وصیتنامه خود بدان سفارش کرد، آنجا که فرمود: «من دست مسئولین را میبوسم اگر در کنار مردم مستضعف باشند و از تجمل و رفاه فاصله بگیرند.»
نه با کلمات، که با سلوک باید مردم را جذب کرد
شهید آوینی بارها هشدار داده بود که گناه روشنفکران دینی، در آن است که از مردم جدا افتادهاند و دین را به ابزار قدرت تبدیل کردهاند. اکنون این هشدار را باید به مدیران جامعه اسلامی تعمیم داد: اگر مسئولان، دین را فقط در الفاظ بخواهند، و سلوکشان طاغوتی باشد، نه تنها دین را تضعیف کردهاند، بلکه خود، خائن به امانت انقلاباند.
جامعه اسلامی، جامعهی شفافیت است. جامعهی صداقت. جامعهای که در آن، قدرت در خدمت حقیقت است، نه بالعکس. جامعهای که در آن، فقر اگر هست، به دلیل ناکارآمدی و سیاستگذاریهای غلط است، نه خواست الهی. و مبارزه با فقر، باید از خویشتنآزمایی مدیران آغاز شود؛ نه از رنجکشیدن تودهها.
اگر نمیتوانید، کنار بروید
در نهایت، اگر کسانی درک درستی از شأن مسئولیت در نظام اسلامی ندارند، اگر نمیتوانند بین مدیریت اسلامی و سبک زندگی اشرافی فاصلهگذاری کنند، و اگر نمیتوانند زندگیشان را با مردم تنظیم کنند، شایستهتر آن است که کنار روند. زیرا این ملت، بهایی سنگین برای استقرار جمهوری اسلامی پرداخته است و حق دارد الگوی زیستی مسئولانش، نشانی از ایمان، تقوا، قناعت و مبارزه با دنیاطلبی داشته باشد.
دولت اسلامی، به گفته رهبر انقلاب، باید الگویی از زندگی انسانی ارائه دهد. و این ممکن نیست مگر آنکه مدیران آن، بر نفس خود غلبه کرده باشند. وگرنه، همین «فقر تحریکشده»ای که نتیجه سیاستهای غلط و رفتارهای محرّک است، به جدایی مردم از حاکمیت خواهد انجامید.
آری، جامعه اسلامی، آینهای است از حقیقت باطنی انسان. و زمامداران آن، اگر به راستی وارثان انبیا باشند، نهتنها شعار عدالت سر میدهند، بلکه خود را نخستین مخاطب آن میدانند. همانگونه که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اَ اَرضی من نفسی أن یُقال هذا أَمیرالمومنین و لا اُشارکهم فی مکاره الدهر؟» — آیا رواست مرا امیرالمؤمنین بخوانند، ولی در سختیهای زمانه شریکشان نباشم؟
دیدگاهها