در تاریخ سیاسی ایران، نام آیتالله روحالله موسوی خمینی همواره با مفاهیمی چون انقلاب اسلامی، عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم و استبداد گره خورده است. اما اگر بخواهیم تفاوتهای بزرگ آیتالله خمینی را با دیگر حکام، بهویژه شاهان ایران، بررسی کنیم، باید به عمق اندیشههای سیاسی و روشهای حکمرانی ایشان توجه کنیم. در این گزارش، تلاش داریم تا از منظر مقایسهای، ویژگیهای کلیدی رهبری آیتالله خمینی را در مقایسه با سلطنت شاهان، بهویژه شاهان پهلوی، تحلیل کنیم.
۱. مشروعیت حکومتی: مردم یا قدرت فردی؟
در اندیشه امام خمینی، مشروعیت حکومت از دو منبع اساسی نشأت میگیرد: “دین” و “رضایت مردم”. امام خمینی، با استناد به آموزههای اسلام، بر این باور بود که هیچ حکومتی بدون حمایت عمومی مردم نمیتواند مشروعیت داشته باشد. بنابراین، پایهگذار حکومت اسلامی ایران بهطور مستقیم از انتخاب مردم و تحقق اصول اسلامی بود.
اما در سیستم سلطنتی، مشروعیت حاکمیت بیشتر بر “وراثت” و “قدرت فردی” استوار بود. شاهان پهلوی بهویژه شاه محمدرضا پهلوی، خود را منبع مشروعیت حکومت میدانستند و نقش مردم را در تعیین سرنوشت خود بهطور مستقیم نادیده میگرفتند. به همین دلیل، سیستم سلطنت بهویژه در دوران پهلوی، یک سیستم “موروثی” و “غیر دموکراتیک” بود.
۲. نقش مردم در حکومت: انتخاب یا تحمیل
یکی از تفاوتهای اساسی آیتالله خمینی با شاهان ایران، توجه به “نقش مردم” در تعیین سرنوشت خود است. امام خمینی بهصراحت اعلام کرد که حکومت باید بر “مردمسالاری” و “ولایتفقیه” استوار باشد. مردم در جمهوری اسلامی ایران باید در تصمیمگیریهای کلان کشور مشارکت داشته باشند و این مشارکت نهتنها در انتخابات عمومی بلکه در نظارت بر عملکرد مسئولان نیز باید صورت گیرد.
در مقابل، در نظام سلطنتی پهلوی، مردم تنها در معرض تصمیمات تحمیلی قرار داشتند. سلطنت از طریق “کودتا”، “جذب حمایتهای خارجی” و “سرکوب مخالفان” تلاش میکرد تا قدرت خود را حفظ کند. مردم در بسیاری از مواقع، حتی از حق انتخاب آگاهانه و آزاد محروم بودند و نظراتشان هیچ تأثیری در تصمیمات کلان کشور نداشت.
۳. عدالت اجتماعی و اقتصادی: مردم در کجای حکومت قرار دارند
یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی ایران که توسط آیتالله خمینی مطرح شد، “عدالت اجتماعی” و “اقتصادی” بود. امام خمینی بر این باور بود که حکومت اسلامی باید تمام تلاش خود را برای برقراری عدالت در جامعه بهکار گیرد. در این چارچوب، برای مثال، اجرای “قانون اساسی جمهوری اسلامی” و “فقه اسلامی” بهویژه در زمینه توزیع منابع، اقتصاد کشور را بر اساس عدالت اجتماعی تنظیم کرد.
اما در سلطنت پهلوی، عدالت اجتماعی بهویژه در زمینه اقتصادی، هیچگاه محقق نشد. در دوران پهلوی، ثروت و منابع ملی عمدتاً در دست اقلیت اندکی از نزدیکان حکومت و خانواده سلطنتی قرار داشت. این وضعیت باعث شکافهای شدید طبقاتی در جامعه شد و بسیاری از مردم ایران از رفاه و منابع اقتصادی بهرهمند نشدند.
۴. استقلال سیاسی: از سلطه به سوی آزادی
آیتالله خمینی به شدت مخالف هرگونه “سلطه خارجی” و “استبداد داخلی” بود. او تأکید داشت که ایران باید از تمامی نفوذهای خارجی، به ویژه از سوی کشورهای غربی، آزاد باشد و بتواند تصمیمات خود را بدون دخالت بیگانگان اتخاذ کند. شعارهایی چون “نه شرقی، نه غربی” از دل همین اندیشهها بیرون آمد.
در مقابل، در دوران پهلوی، ایران به شدت وابسته به قدرتهای خارجی، به ویژه آمریکا و انگلیس بود. شاهان پهلوی بهویژه شاه محمدرضا پهلوی، برای حفظ قدرت خود به حمایتهای خارجی اتکا میکردند و استقلال کشور در بسیاری از زمینهها نقض میشد.
۵. حکومتداری بر اساس اخلاق: معنویت یا فساد
آیتالله خمینی بر این نکته تأکید داشت که یک رهبر باید نمونهای از “تقوا”، “پاکدامنی” و “مردمداری” باشد. او به عنوان ولیفقیه، همواره خود را موظف به پاسخگویی به خداوند و مردم میدانست و در عمل همواره در پی کاهش فاصلههای طبقاتی، سادهزیستی و اصلاحات اجتماعی بود.
شاهان پهلوی در عین حالی که خود را مدعی پیشرفت و تمدن میدانستند، بهویژه در دوران شاه محمدرضا، به شدت به تجملات و فساد مالی متهم بودند. فاصلهای که بین زندگی اشرافی شاهان و زندگی مردم عادی وجود داشت، باعث ایجاد نارضایتیهای گسترده در جامعه شد.
نتیجهگیری
آیتالله خمینی بهعنوان رهبر انقلاب اسلامی، تفاوتهای بارزی با سایر حکام تاریخ ایران، بهویژه شاهان پهلوی داشت. او نهتنها بر “مشروعیت دینی” و “مردمی” تأکید داشت، بلکه همواره بر “عدالت اجتماعی” و “مبارزه با فساد” و “سلطه خارجی” اصرار میکرد. در مقابل، نظام سلطنتی پهلوی بیشتر بر “قدرت فردی” و “استبداد” تکیه داشت و بسیاری از اصول دموکراتیک و عدالتخواهانه را نادیده میگرفت. این تفاوتها موجب شد تا انقلاب اسلامی ایران به یکی از بزرگترین تحولات قرن بیستم تبدیل شود.
دیدگاهها