جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی، با آرمان حاکمیت دین و اجرای اصول اسلامی، وارد مسیر جدیدی شد. هدف این بود که نظامی بر پایه عدالت، معنویت، و پیشرفت شکل بگیرد. اما تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است که میان اهداف عالی اسلام و عملکرد نهادهای حکومتی، فاصلهای معنادار وجود دارد. یکی از چالشهای اساسی در این مسیر، عدم تطبیق مفاهیم اسلامی با نیازهای جامعه مدرن و ناتوانی نهاد روحانیت در پاسخگویی به مسائل پیچیده و تخصصی مدیریت امروز است.
اسلام در تقابل با مدیریت صرفاً تکنیکی:
مدیریت یک جامعه، بهویژه در دوران مدرن، نیازمند همزمانی میان اصول اخلاقی و دینی با تکنیکها و ابزارهای علمی است. در ایران، اغلب شاهد تلاش برای پیادهسازی مدیریت صرفاً تکنیکی و تاکتیکی در چارچوب ساختارهای سنتی و گاه ناکارآمد بودهایم. این وضعیت دو پیامد منفی به دنبال داشته است:
- ناکارآمدی در رسیدن به اهداف حکومت اسلامی، که خود زمینهای برای بدبینی عمومی نسبت به دین فراهم کرده است.
- توجیه ناکامیها و ضعفها با ارجاع آنها به محدودیتهای اسلام، که این امر نوعی انحراف از آموزههای اصیل دینی به شمار میآید.
نقش نهاد روحانیت در مدیریت جامعه:
یکی از نقاط قوت انقلاب اسلامی در آغاز، حضور روحانیونی نظیر آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی و آیتالله طالقانی بود. این افراد نهتنها به اصول دین اشراف داشتند، بلکه از دانش روز و ابزارهای مدرن برای تبیین و اجرای مفاهیم اسلامی استفاده میکردند. اما امروز، نهاد روحانیت با چالشهایی مواجه شده که میتوان آنها را در چند محور خلاصه کرد:
- فقدان روحانیون متخصص در حوزههای علمی و کاربردی:
در جامعهای که بانکداری، بیمه، اقتصاد و فناوری نقش کلیدی در زندگی روزمره مردم ایفا میکنند، عدم حضور روحانیونی که بتوانند مسائل پیچیده این حوزهها را در چارچوب اسلام تحلیل و حل کنند، یک خلأ جدی است. این کمبود، موجب میشود که یا مسائل بر اساس چارچوبهای غیردینی حل شوند، یا با مقاومتهای بیمورد مواجه گردند. - عدم بازنگری در روشهای سنتی:
بسیاری از نهادهای دینی، بهویژه حوزههای علمیه، همچنان بر روشهای قدیمی آموزش و تحلیل تأکید دارند. این در حالی است که جامعه مدرن به رویکردهایی پویا، تطبیقی و آیندهنگر نیازمند است. - کاهش تعامل روحانیت با جامعه:
برخلاف دوران انقلاب که روحانیون در کنار مردم و در دل جامعه حضور فعال داشتند، امروز این فاصله بهشدت افزایش یافته است. این انزوا، موجب کاهش اعتماد عمومی به نهاد روحانیت شده و تصویری ایستا و غیرکاربردی از دین در اذهان عمومی ایجاد کرده است.
چالش اسلام و مدرنیته در مدیریت جامعه:
امروزه جامعه ایران نه بهطور کامل بر اساس آموزههای اسلامی مدیریت میشود، و نه توانسته به یک الگوی مدرن و کارآمد دست یابد. این وضعیت، پیامدهای متعددی دارد:
- سرزنش اسلام بهعنوان عامل ناکامیها:
بسیاری از ضعفهای مدیریتی و اجرایی، بهجای ریشهیابی علمی، به اسلام نسبت داده میشود. این رویکرد نهتنها غیرمنصفانه است، بلکه به گسترش دیدگاههای سکولار و کاهش ایمان عمومی منجر شده است. - استفاده ابزاری از دین:
برخی مدیران، برای توجیه ضعفهای خود یا مقابله با تغییرات ضروری، از دین بهعنوان یک ابزار استفاده میکنند. این رفتار، علاوه بر تضعیف اعتماد عمومی، چهرهای ناکارآمد از اسلام ارائه میدهد. - فقدان زیرساختهای فکری و اجرایی:
توسعه و پیشرفت، نیازمند هماهنگی میان اصول دینی و دانش مدرن است. در حالی که روحانیت بهعنوان متولی اصلی اسلام، باید در این حوزه پیشرو باشد، امروز بیشتر نقش یک ناظر سنتی را ایفا میکند تا یک راهبر آیندهنگر.
راهکارها: بازگشت به اسلام کاربردی و اصلاح نقش روحانیت
برای حل این مشکلات و تطبیق اسلام با جامعه مدرن، باید به دو محور اساسی توجه کرد:
۱. اصلاح نظام آموزشی حوزههای علمیه:
- افزایش تخصصگرایی: حوزههای علمیه باید برنامههایی برای آموزش تخصصی در حوزههایی چون اقتصاد، حقوق، مدیریت، فناوری و سیاست طراحی کنند.
- همکاری با دانشگاهها: ایجاد تعامل بین حوزههای علمیه و مراکز علمی و پژوهشی میتواند به تربیت روحانیون متخصص کمک کند.
۲. ایجاد روحانیت پویا و مردمی:
- بازگشت به جامعه: روحانیون باید نقش فعالی در میان مردم داشته باشند و از نزدیک با چالشهای روزمره آنها آشنا شوند.
- سادهزیستی و الگوبودن: روحانیون باید با سادهزیستی و رفتار مردمی، بار دیگر اعتماد عمومی را جلب کنند.
۳. پیشبرد اسلام کاربردی:
- تبیین مفاهیم اسلامی در چارچوب مدرن: اصولی چون عدالت، کرامت انسانی و آزادی باید بهگونهای تعریف و اجرا شوند که بتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه امروز باشند.
- پرهیز از مخالفتهای بیدلیل با مظاهر مدرن: پذیرش و استفاده از فناوریهای نوین و ابزارهای مدرن در مدیریت جامعه، هیچ تضادی با اسلام ندارد.
نتیجهگیری:
جامعه ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در رویکردهای مدیریتی و دینی خود است. اسلام بهعنوان یک دین جامع و کامل، توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه مدرن را دارد، اما این امر تنها زمانی محقق میشود که نهاد روحانیت بهعنوان متولی اصلی دین، خود را با تغییرات زمانه هماهنگ کند. اگر این هماهنگی و تطبیق بهدرستی صورت نگیرد، نهتنها چهره اسلام خدشهدار خواهد شد، بلکه جامعه نیز از دستیابی به پیشرفت و عدالت بازخواهد ماند.
اکنون زمان آن رسیده است که با بازگشت به الگوهایی چون آیتالله مطهری، بهشتی و طالقانی، روحانیونی تربیت شوند که بتوانند اسلام را از نظریه به عمل و از سنت به مدرنیته پیوند دهند. تنها در این صورت است که میتوانیم هم به آرمانهای اسلامی وفادار بمانیم و هم در مسیر پیشرفت و توسعه قدم برداریم.
دیدگاهها