این روزها، هم‌زمان با وقوع فاجعه انسانی در بندر شهید رجایی، شاهد صحنه‌های عجیبی هستیم؛ شرکت‌هایی که خود درگیر بحران‌های حقوقی، مالی، و حتی انسانی در پروژه‌های تحت مدیریتشان هستند، در اطلاعیه‌هایی پرزرق‌وبرق، اعلام همدردی با مردم بندرعباس می‌کنند و برای کمک، داوطلب می‌شوند!

شرکت‌هایی که ماه‌هاست حقوق پرسنل خود را پرداخت نکرده‌اند؛ پیمانکارانشان از شدت بدهی به زمین خورده‌اند؛ کارکنانشان در حوادث صنعتی کشته یا مصدوم شده‌اند و هنوز پاسخگو نیستند. اما اکنون، در میانه‌ی فاجعه‌ی بندر شهید رجایی، با اطلاعیه‌های پرسروصدا، طوری ژست «مسئولیت اجتماعی» می‌گیرند که انگار خود فرشته‌ی نجات‌اند.

واقعیت این است که در سال‌های اخیر «مسئولیت اجتماعی شرکتی» یا همان CSR، از یک دغدغه‌ی واقعی برای توسعه پایدار و بهبود شرایط انسانی، به ابزاری برای سفیدنمایی چهره‌ی برندها تبدیل شده است. شرکت‌های مقروض، بدهکار، و بی‌تعهد، امروز خود را در صف اول همدردی با بندرعباس جا می‌زنند؛ بدون آنکه ابتدا آینه‌ای مقابل خود بگذارند و صورت واقعی عملکردشان را ببینند.

چند سال پیش، با شرکتی کار می‌کردم که ماجرایی گویا و عبرت‌آموز داشت:
۱۰ میلیون تومان به یک خیریه کمک کرده بود، اما ۴۰ میلیون تومان خرج تبلیغات کرد تا مطمئن شود که همین کمک کوچک، در بوق و کرنا شنیده شود.
امروز وقتی اطلاعیه‌های برخی از شرکت‌های پتروشیمی را درباره حادثه بندر شهید رجایی می‌بینم، همان تصویر دوباره جلوی چشمم جان می‌گیرد. دغدغه‌ی اصلی این شرکت‌ها، نجات مردم بندرعباس نیست؛ دغدغه‌ی اصلی آن‌ها، نجات چهره‌ی مخدوش‌شان در افکار عمومی است.

این رفتار ریاکارانه، نه اتفاقی جدید است و نه منحصر به صنعت پتروشیمی.
از قدیم، بازاری‌هایی بودند که خون مردم را توی شیشه می‌کردند، معامله را به ضرر خریدار تمام می‌کردند، کارگر را استثمار می‌کردند، اما آخر هفته که می‌شد، دیوار هیات خانه‌شان پر می‌شد از کتیبه «هذا من فضل ربی».
چهره‌ی دینداری به خود می‌گرفتند، بی‌آنکه به درد کسی مرهم باشند.

امروز همین سنت به شکلی مدرن و با زبان بازاریابی و روابط عمومی ادامه پیدا کرده است. به آن می‌گویند: مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR).
اما کجاست آن مسئولیتی که به بهبود واقعی زندگی کارکنان و جامعه بیانجامد؟
کجاست آن احساس وظیفه‌ای که پیش از صدور اطلاعیه، در پرداخت حقوق معوقه‌ی کارگران خودش را نشان دهد؟

بگذارید واقع‌بین باشیم:
شرکتی که حقوق پرسنل خود را ۴ ماه، ۵ ماه، یا حتی بیشتر پرداخت نکرده است، هیچ مشروعیتی برای همدردی نمایشی با قربانیان یک حادثه‌ی ملی ندارد.
شرکتی که بدهی‌های میلیاردی به پیمانکاران کوچک و بزرگ خود دارد و بسیاری از پیمانکاران را به ورشکستگی کشانده، در حالی که پروژه‌های نیمه‌کاره‌اش در سکوتی مرگبار افتاده‌اند، باید اول بدهی‌های خودش را صاف کند، نه اینکه با بودجه‌های نمایشی به دنبال «ترمیم برند» بگردد.

در حادثه‌ی بندر شهید رجایی، دردناک‌تر از خود حادثه، شاید همین رفتار ریاکارانه و بی‌شرمانه‌ی برخی شرکت‌های صنعتی باشد.
شرکت‌هایی که در سایت‌هایشان کارگر می‌میرد، اما فردایش مدیرعاملشان در قاب رسانه‌ها لبخند همدردی می‌زند!

شاید بگویید «خب، حداقل دارند کمک می‌کنند».
اما پاسخ این است:
کمک واقعی، آن است که بی‌هیاهو و بی‌منت انجام شود.
کمک واقعی آن است که قبل از اطلاعیه و بنر تبلیغاتی، حقوق کارگران پرداخت شود، پروژه‌ها ایمن شوند، استانداردهای HSE رعایت شود و پیمانکاران در گرداب ورشکستگی رها نشوند.

کمک واقعی، قبل از هر چیز، در عمل نهفته است، نه در اعلامیه.

امروز مسئولیت اجتماعی واقعی برای شرکت‌های پتروشیمی و صنعتی کشور، فقط در یک چیز خلاصه می‌شود:
اصلاح ساختارهای ایمنی، پرداخت به‌موقع حقوق و مزایا، تسویه بدهی به پیمانکاران، و اولویت دادن به جان انسان‌ها بر سود پروژه‌ها.

تا وقتی پروژه‌ها فقط با متر و معیار سود سنجیده می‌شوند؛ تا وقتی طمع بر ضوابط و مقررات انسانی غلبه دارد؛ تا وقتی واژه‌های «مسئولیت اجتماعی» فقط در بنرها و کمپین‌های تبلیغاتی مصرف می‌شوند، ما هر روز شاهد فجایعی مثل بندر شهید رجایی خواهیم بود.

اگر روزی برسد که شرکتی قبل از آنکه اطلاعیه بدهد، جان کارگر را در طراحی و اجرا در اولویت قرار دهد، آن روز می‌توانیم از «مسئولیت اجتماعی» حرف بزنیم.
اما تا آن روز، چیزی که شاهدش هستیم، فقط کره‌گیری مدرن است؛ نسخه‌ی امروزی همان خون‌مردم-تو-شیشه-ریزی قدیمی، اما با روتوش دیجیتال.

آیا وقت آن نرسیده که نهادهای ناظر، به جای تشویق ژست‌های تبلیغاتی، عملکرد واقعی شرکت‌ها را در عمل بسنجند؟
آیا زمان آن نرسیده که رسانه‌ها به جای پوشش بی‌چون‌وچرای اطلاعیه‌های پرزرق‌وبرق، از شرکت‌ها بپرسند:
“حقوق کارگران‌تان چه شد؟”
“وضعیت ایمنی پروژه‌هایتان چگونه است؟”
“چند کارگر دیگر باید جانشان را از دست بدهند تا بفهمید مسئولیت اجتماعی یعنی چه؟”

مسئولیت اجتماعی، یک پز رسانه‌ای نیست؛ یک تعهد انسانی است.
و این تعهد، نیاز به بنر ندارد؛ نیاز به وجدان دارد.

دسته‌ها: تحریریه , اندیشه , یادداشت
برچسب‌ها: